جدول جو
جدول جو

معنی سنگ انداختن - جستجوی لغت در جدول جو

سنگ انداختن
(مُ گُ دَ)
افکندن سنگ، بمجاز، موانع و عوائقی برای کسی ایجاد کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
سنگ انداختن
((~. اَ تَ))
کنایه از اشکال تراشی، مانع پیشرفت کار کسی شدن
تصویری از سنگ انداختن
تصویر سنگ انداختن
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لنگ انداختن
تصویر لنگ انداختن
در ورزش در زورخانه پرتاب کردن لنگ از طرف مرشد میان دو کشتی گیر که در گود گرم کشتی هستند تا به خوشی از یکدیگر جدا شوند
کنایه از تسلیم شدن و ترک نزاع کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شلنگ انداختن
تصویر شلنگ انداختن
جست و خیز کردن، قدم بلند برداشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بند انداختن
تصویر بند انداختن
کندن و برچیدن موهای ریز چهرۀ زنان با نخ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
مقابل لنگر کشیدن، از حرکت باز داشتن کشتی با انداختن لنگر آن در آب، توقف کردن کشتی در بندر
کنایه از اقامت طولانی داشتن در جایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سپر انداختن
تصویر سپر انداختن
کنایه از سپر افکندن، شکست خوردن و دست از مبارزه برداشتن و تسلیم شدن، برای مثال چند چو پروانه پر انداختن / پیش چراغی سپر انداختن (نظامی۱ - ۴۱)، نه هر جای مرکب توان تاختن / که جاها سپر باید انداختن (سعدی - ۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
(سَ دَ)
چنگ زدن و خراشیدن. رجوع به چنگ زدن شود
لغت نامه دهخدا
(مُ شَقَ)
کمال نیاز را داشتن. با جدیت و کوشش در طلب چیزی بودن و نرسیدن. (از فرهنگ لغات عامیانۀ جمال زاده). بسیار حریص بودن. حرص زدن: برای یک پول انگ می اندازد. (از یک پول هم نمیگذرد)
لغت نامه دهخدا
(سَ گِ صَ بَ دِ بَ تَ)
عملی که مرشد در گود زورخانه کند جدا کردن دو کشتی گیر را ازیکدیگر و این کلمه از گود زورخانه باب و متداول شده است، و آن چنان است که مرشد از جایگاه خویش لنگی گرد کند و بر سر دو کشتی گیر که گرم کشش و کوشش اند اندازد جدا کردن آن دو را به خوشی، توسعاً به آشتی خواندن دو خصم. میانجی شدن. واسطۀ ترک خصومت گردیدن. میانجی آشتی شدن، در اصطلاح امروز، سپر انداختن. اظهار انقیاد کردن. تسلیم شدن
لغت نامه دهخدا
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
توقف کردن او در دریا با افکندن لنگردر آب، قرار گرفتن، مقام گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
بسیار حریص بودن حرص زدن: برای یک پول انگ می اندازد (ازیک پول هم نمیگذرد)
فرهنگ لغت هوشیار
پرتاب کردن لنگ، (زورخانه) عملی که مرشد در گود زورخانه کند برای جدا کردن دو کشتی گیر از یکدیگر و آن چنانست که مرشد از جایگاه خویش لنگگ گرد کند و برسر دو کشتی گیر که گرم کشتی هستند اندازد تا آن دو بخوشی از هم جدا شوند. همچنین هنگامی که مرشد یا ورزشکار دیگری بخواهد بپهلوانی که مشغول هنر نمایی است احترام یا تواضع کند از بیرون گود برایش لنگ پرتاب می کند، (توسعا) میانجی شدن میان دو تن برای ایجاد صلح بین آنها، تسلیم شدن اظهار بندگی و اطاعت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بند انداختن
تصویر بند انداختن
کندن موهای ریز صورت زنان با نخ
فرهنگ لغت هوشیار
انداختن سپر بر زمین، هزیمت کردن گریختن، عاجز شدن، تسلیم شدن، یا سپر افکندن بر آب. زبون شدن فروتنی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
((~. اَ تَ))
توقف کردن کشتی بندر، کنایه از ماندن زیاد در جایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از بند انداختن
تصویر بند انداختن
((بَ. اَ تِ))
برچیدن موی چهره زنان به وسیله بند
فرهنگ فارسی معین
((لُ اَ تَ))
جدا کردن دو کشتی گیر در گود زورخانه با انداختن لنگ میان گود توسط مرشد، کنایه از اظهار فروتنی کردن و تسلیم شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
Anchor
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
錨を下ろす
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
להטיל עוגן
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
닻을 내리다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
melabuhkan jangkar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
लंगर डालना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
якорити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
бросать якорь
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
kotwiczyć
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از لنگر انداختن
تصویر لنگر انداختن
demir atmak
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی